دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.
چکیده: (368 مشاهده)
حل دعاوی دشوار در نظام حقوقی، در جایی که نه قاعدۀ وضعشده و نه رویۀ قضایی وجود دارد، شاهکار کمی نیست؛ موضوعی که افزون بر حقوق، جنبههایی از اخلاق، فلسفه و سیاست را نیز درگیر خود میکند. مسئلۀ اصلی دورکین در فلسفۀ حقوق، کوشش برای یافتن پاسخ درست در دعاوی دشوار و تعیین حدود اختیارات قاضی در این باره بوده است. بر این اساس، پرسش اصلی در مقالۀ حاضر با روش هنجاری و گردآوری اطلاعات به شیوۀ کتابخانهای این است که «دیدگاه دورکین راجع به دعاوی دشوار و نقش قاضی در نظام حقوقی کدام است»؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد دورکین با نقد دو مکتب حقوق طبیعی و بهویژه پوزیتیویسم حقوقی تلاش میکند تا با ابداع استانداردهای فراقاعدهایِ اصول و سیاستها، تبیین اصل انسجام واضح و نیز تأکید بر قاضی هرکول و رویکرد کلگرایانۀ وی در نظام حقوقی، نقش برجستۀ قاضی در نظام حقوقی را موجّهسازی نماید؛ نظریهای که میتواند به مثابۀ مبنایی نظری در تمایل روزافزون نظامهای حقوقی به سوی حکومت قضات تلقی شود.